کتاب رهبری، تلاشی برای جمعبندی تمام آنچه که سر الکس فرگوسن بهطورکلی در زندگی و در مقام یک مربی و مدیر (ابتدا به مدت دوازده سال در استرلینگ شایر شرقی، سنت میرین و آبردین و بعد مرز جنوبی آن، به مدت بیستوشش سال با منچستر یونایتد) آموخته، است. الکس فرگوسن در این کتاب، اطلاعات جالبتوجهی را از زمان مدیریت خود و نیز برخی موارد آرشیوی را که پیش از این منتشر نشدهاند، لحاظ کرده است.
فرگوسن در ابتدای کتاب تأکید میکند که او یک متخصص مدیریت یا کسبوکار نیست و علاقۀ کمی هم به سخنرانیهای اینچنینی دارد. بنابراین خوانندۀ این کتاب، نباید انتظار هیچگونه نسخۀ آکادمیک یا قوانین مشخصی را داشته باشد. او مینویسد:
«از من نخواهید شیوۀ حسابداری دوبل را شرح دهم یا بگویم چطور میشود پانصد نفر را در طی شش ماه استخدام کرد یا چالشهای مدیریت ماتریسی را بازگو کنم یا بگویم چطور میشود کارخانهای در یک روز، صدهزار تلفن همراه هوشمند تولید کند یا بهترین شیوهها برای برنامهنویسی چه هستند زیرا من هیچ ایدهای ندارم. این تخصصها را دیگران دارند، تمام زندگی من حولوحوش فوتبال گذشته است. این کتاب شامل درسها و مشاهدههایی است دربارۀ اینکه چگونه در میدان فوتبال به دنبال برترین جایگاه بودهام».
فرگوسن، کتاب رهبری را پس از درخواست مایکل موریتز نوشته است. موریتز، مدیر سکوییا کپیتال بود؛ کمپانی خصوصی سرمایهگذاری امریکایی که شهرت آن بیشتر برای طراحی و سازماندهی شرکتهایی چون اپل، سیکسو، گوگل، پیپال، یوتوب و وتساپ و ایربیانبی است.
بخش زیادی از موضوعات این کتاب، حاصل گفتوگوهای فرگوسن و موریتز است؛ موضوعاتی که این دو، پیشتر در مورد آنها فکر نکرده بودند. گفتوگوها امکان دادند که این دو فرد، افکارشان را بر مسائلی متمرکز کنند که هر مدیری با آنها روبهرو میشود اما به دلیل گرفتاریهای روزمره فرصت نمیکند آن را سازماندهی کند.
کتاب رهبری، نوشتۀ الکس فرگوسن را با مؤخرهای از مایکل مورتیز بخوانید. خواندن کتاب رهبری را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟ خواندن این کتاب را به دوستداران فوتبال و مدیریت پیشنهاد میکنیم.
درباره الکس فرگوسن
سر الکس فرگوسن در سال ۱۹۴۱ به دنیا آمد. وی بازیکن و مربی اسکاتلندی است که ۲۶ سال سرمربی تیم منچستر یونایتد بوده است.
نخستین کتاب فرگوسن، «نوری در شمال: هفت سال با آبردین» بود که در سال ۱۹۸۵ منتشر شد؛ دو سال پس از پیروزی آبردین در جام قهرمانان اروپا. او در سال ۱۹۹۹ پس از اینکه منچستر یونایتد سه قهرمانی در لیگ برتر، جام حذفی و لیگ قهرمانان اروپا به دست آورد، کتاب «مدیریت زندگی خودم» را منتشر کرد و چند ماه پس از بازنشستگی نیز، در سال ۲۰۱۳، دست به انتشار «زندگینامهام» زدم. فرگوسن در اکتبر ۲۰۱۳، این کتاب را منتشر کرد. او در این کتاب، توضیح میدهد چگونه ستارههای منچستر یونایتد را هم بهعنوان یک فوتبالیست رهبری کرد و هم بهعنوان یک انسان. پس از این بود که فرگوسن در سپتامبر ۲۰۱۵، با نگارش کتاب «رهبری» بار دیگر به صدر اخبار کتابهای ورزشی آمد.
کتابهای این نویسندۀ ورزشی، اغلب دربارۀ وابستگی او به فوتبال است و همگی، سرشار از جزئیاتی دربارۀ بازیها، مسابقهها و ساختار تیمهایی هستند که او در آنها بازی کرده و یا مربیشان بوده است.
الکس فرگوسن، در سال ۲۰۱۴، کلاسی یکروزه در دانشگاه هاروارد (بخش دروس تجارت دانشگاه) برگزار کرد؛ جایی که دربارۀ چگونگی رهبری باشگاه و تیم، وارد جزئیات مدیریتی و روانشناسانه شد. مقامات دانشگاه هاروارد اعتقاد داشتند تجربیات سر الکس فرگوسن، در فوتبال، ورای پیروزیهای کسبشده از سوی اوست و دستاوردهای مدیریتی گرانبهایی دارد.
بخشی از کتاب رهبری
«توازن کلید موفقیت هر تیم است. پیروزی با یازده دروازهبان یا افرادی که همه استعداد یکسانی دارند، غیرممکن است. بهنظرم همین مسئله در سازمانهای دیگر هم صادق است. ما به ترکیب سنی تیم خود خیلی توجه داشتیم و برایمان مهم بود که چند بازیکن بالای سی سال، چند نفر در فاصلهی سنی بین بیستوسه تا سی و چند نفر در سنین بین بیست تا بیستوسه هستند. تیمی میخواستم که نه چندان مسن باشد، که سرعت بازیکنانش کم و زمان بهبود آسیبدیدگیها نیز طولانیشود و نه تیمی خیلی جوان که باعث شود ترکیب تیم زیاد بیتجربه و خودرأی بهنظر برسد.
در دورهی بازنشستگیام، در مورد وضعیت بازیکنان تیم منچستر چیزهای زیادی خواندهام. کسی نداند خیال میکند که من یازده جسد را جلوی در سازمان کفنودفن رها کرده و رفتهام. مضحک بود. در آغاز فصل ۲۰۱۳-۲۰۱۲، قصد بازنشستگی نداشتم و مثل همیشه هدفام این بود که تا جای ممکن برای آینده آماده و مجهز باشیم. در پایان فصل، متوسط سن بازیکنان زیر بیستشش سال بود، یعنی میانگین همان ردهی سنی بیستوپنج سال گذشته.
خیلیها هم میگویند که ما زیاد بازیکنان سی سال و بالاتر را بهکار میگیریم. درست است، ولی آنها این حقیقت را نادیده میگیرند که این روزها اگر بازیکنی خوب از خودش مراقبت کند، میتواند تا سیوپنج و سیوشش سالگی در اوج باشد. بیستوپنج سال پیش که کسی به علوم ورزشی، تغذیه، رژیمهای تمرینی و زمینهای خوب توجهای نشان نمیداد، چنین چیزی غیرممکن بود. در سال ۲۰۱۴ که یوونتوس بهخاطر اینکه پاتریس اورا سیوچهار سال داشت، با او قرارداد دو ساله نبست، حماقت محض بود. یوونتوس با حضور همین اورا و پنج بازیکن بالای سی سال دیگر بود که توانست سال قبل در نیمهنهایی لیگ قهرمانان، رئال مادرید را شکست دهد. چلسی در تابستان ۲۰۱۴ با دیدیه دروگبای سیوشش ساله قرارداد بست و او چهل بازی در فصل انجام داد و همراه با تیم قهرمانی لیگ برتر و جام اتحادیه را بهدست آورد.
وقتی به منچستریونایتد آمدم، متوسط سن تیم خیلی بالاتر از میزان مورد نظر من بود. بنابراین سعی کردم ببینم میتوان وضعیت را بهتر کرد یا نه و تکتک جزئیات کار را تحلیل کردم: آمادگیهای پیش از فصل، تمرینات، شروع فصل و دلیل شکستهای قبلی. بین سالهای ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۱، فکر میکردم که زمان دشمن ماست و به مدیرعامل، مارتین ادواردز، گفتم که بد نیست همهچیز را به حراج بگذاریم و هر پیشنهادی را در این حراج بپذیریم. شاید اگر امروز بود، سریعتر اینکار را میکردم، اما در دههی هشتاد و درست قبل از ظهور لیگ برتر و پولهای هنگفت تلویزیونی، ما قدرت خرید چندانی نداشتیم.
همچنین امیدوار بودم که با گذر زمان، بتوانم بازیکنها – مخصوصاً بازیکنهای جاافتادهی ملی ـ را تشویق کنم که بلندپروازتر باشند و عملکرد بهتری نشان دهند. اما در اواخر دههی هشتاد، دیگر حاضر بودم کل مسئله را پاک کنم و فقط بازیکنهای جوانتر را نگه دارم. بنابراین جسپر اولسن بیستوهفت ساله را به قیمت چهارصد هزار پوند، گوردون استراچن سیودو ساله را، سیصد هزار پوند، پل مکگارث بیستونه ساله را، چهارصدوپنجاه هزار پوند، کریس ترنر سی ساله را صدوهفتادوپنج هزار پوند و نورمن وایتساید بیستوچهار ساله را ششصدهزار پوند فروختیم و کوین موران سیودو ساله و فرانک استپلتون سیویک ساله را نیز بهطور رایگان منتقل کردیم.»
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.